آسید ممد همونطور که سرش پایین بود سیگار
ارزونشو توی زیرسیگاری خاموش کرد و سرشو آروم آورد بالا و بدون اینکه نگاهش با
دختر تلاقی کنه سقف را نگاه کرد و دود پک
آخرو به شدت در هوا فوت کرد و گفت : موندن با یه نفر سخته ، من زیاد تنهایی کشیدم
، خیلی چیزا سرم اومده...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر