خواهرم داشت غر می زد که چرا تو که میخوای رزومه بنویسی
هیچی تجربه نداری؟ چرا به جای کار و تلاش و گشتن دنبال کار میخوای برای تئاتر
ببینی؟ قد دختر عموت نیستی که رفت خارج؟ اعصابمو خورد کرد زدم از خونه بیرون . بی
اختیار منی که از دود بدم میاد یه نخ سیگار کشیدم و به این فکر کردم که اینقدر
نکات و رفتارهای مثبت دارم که نباید اعصابم سر این حرفا خورد بشه...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر