پای درددل پیرمرد

از یادآوری خاطرات چشمان پیرمرد تر شده بود و دل پری داشت . نگام کرد و گفت : این جعبه سیگارو می بینی؟ آرم بی ام و  داره، آلمانیه...دوست دخترم بهم دادش ...خیلی خوشگل بود.
یک سیگار در آورد و آتیش زد و یکم کشید و یک دقیقه ایی درسکوت گذشت.

دوباره سرشو بالا آورد و گفت : به زنم همیشه می گم تو بهم دروغ گفتی...اولش که با هم آشنا شدیم بهش گفتم من عاشق فروغم...اونم گفت منم عاشق فروغم.براش کتابا فروغو می خریدم و عشق می کردم باهاش! بعد که ازدواج کردیم دیدم لای کتابا رو باز نکرده بهش گفتم پس چرا؟ بم گفت : ولم کن...مگه من بیکارم این کتابا رو بخونم تازه معلوم نیست چی گفته....! زندگی را باختم آقا احسان.بچمو که بعد انقلاب اینا کشتن....اون پسرم که خدا و خمینی براش یکی ان! جرات نداریم بهش چیزی بگیم صداشو می بره بالا. همه غطی می کنه ولی می گه اعتقادات من ربطی به خمینی و خامنه ای نداره..خودم تو این خراب شده موندم.تو بارسلون راه می رفتم یه مریض و بدبخت نمی دیدم اینجا چی؟ .فقط دوست دارم یه کلت داشته باشم و یه شیشه ویسکی برم تو سویتم تو خیابون زیتون بشینم عین یه مرد مست کنم و با کلت بزنم خودمو بکشم.من مردم نباید مثل زنا قرص بخورم.زنگ زدم برام ویسکی بیارن میگه 140 تومن! چه خبره آخه؟ تو چرا اینجا موندی؟ می خوای ببرمت اونور آدمشو دارما...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

زمزمه


آخ که آهسته بر تنم می‌‌نوازی
و نوازشت می‌‌رامد مرا لحظه‌ای
آخ من پشت می‌‌کنم خودم را می‌‌زنم به خواب
خواب را توی خود می‌‌زنم
و از گلوگاه موسیقی‌
رازهای عجیب سیاسی، ریاضی
روی میز سفره می‌‌شوند
تاپ
تاپ
تاپ
جبر و احتمال و کشته می‌‌شوند
صداهای مجازی
تو دست سفید رسانه ای
به دادم برسند
و آخ که آهسته بکوب بر سرم
آهسته کوزه خالی‌ کن بر تنم
یادم، یادم
یادم تو را
مرا
همه را فراموش
خود را بخواه که من تو را نمی‌‌خواهم
آهسته آرزو کن بر طاق تنم
و من از دروغ گفتن به تو
به آه
به هسته
به گی
متنفرم.
اکتبر/۲۰۱۱   از تارا آغداشلو

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دختران خاموش

بر زمینه ی سُربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یال بلند اسبش در باد
پریشان می شود.

خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می شود.

کنار پرچین سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامن نازکش در باد
تکان می خورد.

خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می شوند.

                             از احمد شاملو

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

نقاب

 منم مثل شما از خیلی هاتون طبیعی تر و سالم تر و عادی تر....فقط نقاب نزدم.ظاهر خوب نداشتم فکر خراب.نمیشه تو این سنین! وقتی فشار اقتصادی روحی جنسی و... لهت کرده نمی تونی بخندی و فقط در مورد موارد مجاز صدات دربیاد که اگر اینطوری باشه تو هم یک گهی هستی مثل بقیه.
امروز داشتم فکر می کردم که چقدر آدم خوش یرخورد و مهربون و موجه بودن تو زندگیم که دیر یا زود فهمیدم چه آدم های کثیفی و روانی ای هستن! باید خوب باشی در ظاهر ....کی کار باطنت داره. فقط ظاهر را حفظ کن تا همه خفه بشن.
خوشبختانه یا بدبختانه دوست صمیمی که زیاد ندارم . ممد یکیشونه امروز اگر کسی گفتگوی من و محمد را می خوند فکر می کرد ما روانی، همجنس باز ، بیکار و... هستیم.ولی در واقع ما هم مثل شما دو تا آدم معمولی با کم و کاستی های خودمون ولی این شمایید که با برداشت و قضاوت ها و پیش داوری هاتون گند می زنید توی روابط ، شخصیت ها و...

باید نقاب زد و دروغ گفت یا اینکه خودت باشی و ول کنی بری و شما را با دنیای پر از دروغ و نقابتون گذاشت به حال خودتون .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آغاز

آری
آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
                                                      از فروغ فرخزاد


پ.ن: فروغ صدایش رسا بود چون به بیهودگی زندگی‌، لذتش، و چارچوبهای سنگین و قدیمیش پی‌ برده بود و آنها را به زیبایی بیان می کرد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سوتفاهم

و عشق
سوءتفاهمی ست
که با "متأسفم" گفتنی فراموش می‌شود
                                                                          از احمد شاملو

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مدیرعامل و کارتون

تو دفتر شرکت ماهواره داشتیم و بچه ها هم اکثرا تو کف و خسته بودن و فقط کانال های موزیک را نگاه می کردند که یکهو مدیرعامل 64 ساله مون خسته و عصبانی همراه با مهمانش اومد داخل . یکم چپ چپ نگاه کرد و کسی محلش نذاشت ! رفت داخل اتاقشو و مهمونو زود رد کرد و اومد داد زد: اینا چیه نگاه می کنید اینجا که خونه نیست دفتر شرکته! فردا همین یارو می ره پشت سرمون هزارتا چیز می گه این کانالا رو همه پاک کنید .
و هر چی گفتیم بابا شب نگاه می کنیم و روزا خاموشش می کنیم به گوشش نرفتو و همه شبکه ها رو پاک کرد و یک لیست ساخت از شبکه های صدا و سیما و پرشین تون هم گذاشت کنارش! بچه ها همه پنچر شدن و هر کی رفت یه سمتی. من و اون موندیم و نشستیم باب اسفنجی نگاه کردیم . آروم سرشو آورد جلو و بهم گفت ماهواره برا چیمونه؟ تو که فیلم میاری شبا می بینیم ، روزا اقلا چهار تا کارتون ببینیم ! هر چی کارتون می خرم نوه هام میان می برنشون خونه خودشون هر چی هم می گن همینجا نگاه کنید گوش نمی کنن! 

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دست نجس مادر

رفته بودیم لشکر آباد فلافل بخوریم.یک خانم و آقا هم با دو تا بچه کوچولوش (یک دختر و یک پسر) هم همزمان با ما اومدن.پدره شروع به ساندویچ درست کردن برای دخترش  و پسره هم آویزون مامانه شد که یالا من گشنمه زود ساندوچمو بده...در همین لحظه مادره با پا هلش داد و گفت : من مستم ، دستم نجسه به بابات بگو برات درست کنه!!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بوی خوش تن



یکسری کون گشاد ( زن و مرد هم نداره ) هستن که اینقدر حمام نمی کنن که بوی عرقشون راحت مشام را آزار می ده...دوست دارم ازشون بپرسم تو بیابونی؟ آب نیست؟ چته که خودتو لباساتو نمی شوری؟ واقعا چه مرگته غیر از تنبلی و بیشعوری؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بی بند - پازل ناتموم


خواننده : بی بند
ترانه : پازل ناتموم
آلبوم : نه پیچیده
ژانر : راک

گفتی از ترسات
گفتی از رویات
گفتی از امروز
گفتی از فردا
گفتی بد یا خوب
گفتی از حالت
گفتی هرچی بود
بردی از یادت
صبر کن
هنوز خیلی زوده
نگو تموم شده
همه چی بینمون
گوش کن
حرفات برام زوره
نزار تنهام با این
پازل ناتموم
گفتی از عشقو و درد دل بستن
گفتی از عهدو زجر دل کندن
گفتی از راهوخوندی از رفتن
گفتی از اینجا جداییم از هم
صبر کن
هنوز خیلی زوده
نگو تموم شده
همه چی بینمون
گوش کن حرفات برام زوره
نزار تنهام با این پازل ناتموم



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

وفاداری

آسید ممد همونطور که سرش پایین بود سیگار ارزونشو توی زیرسیگاری خاموش کرد و سرشو آروم آورد بالا و بدون اینکه نگاهش با دختر تلاقی کنه  سقف را نگاه کرد و دود پک آخرو به شدت در هوا فوت کرد و گفت : موندن با یه نفر سخته ، من زیاد تنهایی کشیدم ، خیلی چیزا سرم اومده...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

عرف

رسمه که مهریه سکه به تعداد سال تولد باشه . البته کیر تو هر چی رسم و رسوماته!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

درددل

درددل کردن با آدمای شکست خورده خیلی خوبه....کامل بات راه می یان و می فهمن ....

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

راه سوم

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که اگر کسی عاشق کسی باشد، یا باید ازدواج کنند یا او را فراموش کند و حالت سومی وجود ندارد، چون جامعه آن را نمی‌پذیرد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

خواستن توانستن است!

معمولا نمی دونیم چی می خوایم...فقط می دونیم چی نمی خوایم...وقتایی هم که می دونیم چی می خوایم نمی تونیم دقیقا تصورش کنیم و با جزییات شرحش بدیم...یک خواسته مبهم داریم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

گیرم که می کشید


گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟

گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟

گیرم که می کشید
گیرم که می برید
گیرم که می زنید
با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟ 


                                                  از خسرو گلسرخی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

مهریه

رسمه که مهریه سکه به تعداد سال تولد باشه . ای کیرم تو هرچی رسم و رسومات و عرف !

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فریزر

این پدر مادرهایی که سوسیس کالباس زیاد می خرن ( از بس که چیز خوبیه! ) بعدم می زارنش تو فریزر! بابا سوسیس کالباس یخچالیه نه فریزی! هر چیزی که یخ می بنده را که نباید منجمد کرد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

خاطره ای از دختران دانشگاه

یک بانک ملت تو محلمون هست که بعضی وقت ها برای کارهای بانکی که مربوط به حساب ملت هست به اونجا مراجعه می کنم.چند سال پیش با یک پیمانکار دزد در پروژه سدسازی کار می کردم و پولمو نداد.همیشه در این بانک می بینمش چون ضمانت نامه هاشو ریس همین بانک صادر می کنه.هر وقت هم رفتم سمتش با بهانه های مختلف من را پیچونده و یا با پرویی می گه ندارم و... خلاصه اونروزم دیدمش و اصلا به روی خودم نیاوردم ولی درونم غوغایی بود و دلم گرفته بود از اینکه حقم را خوردن و قراردادی نداشتم و... در همین حین و با حال خراب پشت پیش خوان یکی از دخترهای زمان دانشگاه را دیدم.دختری که رشته دیگری درس می خوند ولی همیشه کلاس هاش با ما در یک زمان بود و خونشون چند خیابان با ما فاصله داشت و بعضا مسیر دانشگاه تا خانه را در یک تاکسی می آمدیم.من ازش خوشم می آمد و اونم انگار خوشش می آمد. خوش اندام بود و صورت گرد و سفیدی داشت با تیپ شیک و سنگین.دوستاش دوست دخترای همکلاسیام بودن ولی خودش با کسی دوست نبود تو دانشگاه.نگاه و خنده هاش همیشه دل من را می برد و همیشه نگام می کرد با مهربانی ولی من مثل دست و پا چلفتی ها هیچ کاری نمی کردم.زمان ما ساعت ها و روزها صرف این می شد که دختر مورد نظر را در موقعیت مناسب گیر بیاری و با دلهره یا اعتماد به نفس کاذب بری جلو و پیشنهاد بدی و بعدش انتظار هر نوع برخورد بد و غیرقابل پیشبینی را داشته باشی! تازه اگر هم همه چیز بر وقف مراد پیش می رفت تازه یادت می آمد که نگفتی کی زنگ بزنه که خونه باشی! الان پسره می ره جلو هنوز زر نزده دختره خودش شماره موبایلشو میده و موبایلشو در میاره منتظر می مونه که میس کال بندازی....! خلاصه من هیچ غلطی نکردم و کم‌کم هم کمتر دیدمش بعدشم که دیگه گیر ترم های آخر افتادیم و کلا یادم رفت.اون روز تو بانک نگاهش کردم‌، تیپش همون جوری بود.تیپ اسپرت و ساده همونجوری که من دوست دارم.حلقه ساده ایی به دست چپش بود و نشان از ازدواج داشت. خسته و به گا رفته و در حال بحث با مامور بانک سر پرداخت شهریه فوق لیسانس. نگاش کردم و اونم نگام کرد و با اولین نگاه شناختم.ولی  نگاهشو دزدید و به سراغ متصدی دیگری رفت و من با نگاهم دنبالش کردم.احتمالا اونم منو دیده و پیش خودش گفته نگاه کن چقدر موهاش سفید شده چقدر چاق شده و...
دوست داشتم همونجا توی بانک بشینیم رو صندلی های انتظار و صحبت کنیم.بگیم که چه کردیم و کجا رفتیم تو این چند سال...تعریف کنیم از موفقیت ها و به گا رفتنامون... بگم چرا اینقدر شکسته شدی و اون بگه برو بابا خودتو ندیدی و بعد از صحبت ها بلندشیم خداحافظی کنیم و هرکی بره پی زندگیش.
بعد دیدن این دختر در بانک یاد دختر دیگه ایی افتادم که تو دانشگاه دیدمش و شبیه یکی از هنرپیشه ها بود و قد کوتاهی داشت.خیلی دوست داشتم دوست دخترم باشه ولی چه فایده که کمرویی و حجب و حیا مثل همیشه نمی گذاشت که کاری بکنم.تا اینکه دیدم که تو نکنی بقیه می کنن و با پسری دیگر دیدمش و بیخیال رویاپردازی شدم. همون روزا هر چند روز یکبار با دوست پسرش می دیدمش تا اینکه یکشب از فلکه شهدا به سمت کیانپارس می آمدم و دوستم هم همراهم بود. در تاکسی منتظر تکمیل شدن مسافر نشسته بودیم،من و صادق هر هر و کرکر می خندیدیم و حرف می زدیم که دختر با دوست پسرش اومد و ازش خداحافظی کرد و کنار من نشست در صندلی عقب.از لحظه ایی که نشست بی صدا و یکریز گریه کرد و من و صادق جیک نزدیم و تو دلم موند که برم بهش بگم خانم چی شده من می تونم کمکی کنم...هر چند می گفتم هم چارتا حرف بارم می کرد.کاش روابط آزادتر بود.Top of Form

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

عصر پنجشنبه

عصر پنجشنبه برای افراد تنها و بیکار از عصر جمعه بدتره ، سال ها عصر پنج شنبه مست می کردم و تنها گریه می کردم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تصمیمات مهم

اخطار:
مردها طوری خلق شدند که هنگامی که دلشون می خواد سکس داشته باشند یا احساس می کنند که می تونند با کسی سکس داشته باشند دست به هر کار احمقانه ای می زنند..
آقایون محترم شدیداً توصیه می کنم قبل از اتخاذ هر تصمیم مهمی توی زندگیتون جلق بزنین!


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

کی اینو می کنه؟


یادآوری یک گفتگوی قدیمی با مهدی محمدی ( سال 76 یا 77 ) یا یک ژانر قدیمی و بی مزه که مفهومش هنوز هست یا یک نوشته که از تیغ سانسور در رفت و شما می خونی و می گی این مزخرفات چیه این پسر می نویسه؟!
متی : احسان اونو ببین چیه....خدا ای به کی پا میده؟ 
من : به یه کو... مثل خودش!
متی : ک... نگو ! تو نگاش کن باور کن یه ک... کلفتی خوشتیپی دوست پسرشه.
من : اوناهاش طرفش اومد :)) 
متی: اینه؟!! خاک بر سرش په ای چیه؟
من: پسره قیافش معلوم چه لاشیه . 
متی: دختره رو خر کرده! معلومه سادس! پسریه لاشی!!

و سال ها گذشت و هر چی دختر و پسر خوب و خوشگل و مهربون و آدم بود با لاشی های پایین تر از خودشون دهنشون در دوستی و ازدواج سرویس شد و برعکس!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تجاوز در مترو


نام اثر : تجاوز در مترو  خالق : هما ارکانی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

انتظار

 ( نام اثر: انتظار خالق : بزرگمهر حسین پور 1386 )

روزی ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد
و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت.
روزی که کمترين سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری ست.
روزی که ديگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ايست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف ؛ زندگيست
تا من بخاطر آخرين شعر رنج جستجوی قافيه نبرم...
روزی که تو بيايی ؛ برای هميشه بيايی
و مهربانی با زيبايی يکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوتر هايمان دانه بريزيم...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که ديگر نباشم.
                                                                  احمد شاملو

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ما خواستار مداخله جهانی با این حکومت هستیم!

هزاران نفر در سوریه به طرز دردناکی جان دادند و کک هیچ کس هم نگزید و کلا بیخیال ... پس فردا 4 تاتونو تو خیابون کشتند از داخل و خارج انتظار عکس العمل و مداخله دارید .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سوختگی سطحی

کسی یاد اون بچه هایی که در پیرانشهر تو مدرسه سوختن هست؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

راهکار

هر کَس بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا میکند،
و هر کسی که نخواهد کاری را انجام دهد بهانه اش را...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

احساساتی شدن در مراسم


همیشه تو فیلم های هالیوودی در مراسم ازدواج و خواندن خطبه چند نفرو نشون میده که گریه می کنن معمولا هم پدر و مادر یا دوستان نزدیک هستن و من همیشه مسخره کردم این احساسات لطیفو!...پریشب عروسی محمد بود ، دوست صمیمی نبودیم در چند سال اخیر، ولی وقتی داشت با خانومش اون وسط شش و هشت می رقصید ، یاد سوم دبیرستان افتادم که من و محمد و دو نفر دیگه را نزدیک بود سر شیطنت از مدرسه اخراج کنن و انگار همین دیروز بود .... و در حین یادآوری خاطرات اشک تو چشمام جمع شده بود. خیلی خوبه که گریه مردو همه نمی بینن.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

حسین زمان - زندونی


خواننده : حسین زمان
ترانه: زندونی
سبک : پاپ

کجایی که تنهایی و بی کسی
با من آشنا کرده حس غمو
ببین داغ دوری از آغوش تو
به زانو در آورده احساسمو
همه فکر و ذهنم شدی و هنوز
داره آب میشه دلم پای تو
ببین قفل لب های من وا شده
منو قصه گو کرده چشمای تو
خیالم رو از عمق دلواپسی
تا رویای بوسیدنت می برم
سکوت شبو گریه پر می کنه
شبایی که از خواب تو می پرم
نشد قسمتم باشی و پیش تو
به لبخند هر روزت عادت کنم
منو محو چشمای مستت کنی
تو رو مثل کعبه عبادت کنم

من این کنج زندون ماتم زده
تو بیرون از اینجا تو رویای من
من این گوشه جای تو غم می خورم
تو بیرون از این میله ها جای من
دارم تو هوای تو پر می زنم
داری غصه هامو نفس می کشی
به یادت رها میشم از این قفس
تو از غصه من قفس می کشی
از این شهر خاکستری دلخورم
از این بغض پیچیده تو لحظه ها
تو این روزهای پر از بی کسی
تو تنها تنها تو موندی برام
نباید چشامون از عشق تر بشه
به خشکی این شب بر می خوره
هنوزم یکی توی پس کوچه ها
داره عاشقی ها رو سر می بره

کجایی که تنهایی و بی کسی
با من آشنا کرده حس غمو
ببین داغ دوری از آغوش تو
به زانو در آورده احساسمو
همه فکر و ذهنم شدی و هنوز
داره آب میشه دلم پای تو
ببین قفل لب های من وا شده
منو قصه گو کرده چشمای تو
خیالم رو از عمق دلواپسی
تا رویای بوسیدنت می برم
سکوت شبو گریه پر می کنه
شبایی که از خواب تو می پرم
نشد قسمتم باشی و پیش تو
به لبخند هر روزت عادت کنم
منو محو چشمای مستت کنی
تو رو مثل کعبه عبادت کنم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed